سختترین لحظه زندگی لواندوفسکی و همسرش آنا
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۴۶۴۶۸۴
به گزارش "ورزش سه"، روبرت لواندوفسکی، ستاره لهستانی سابق دورتموند و بایرن، که از تابستان سال گذشته برای بارسلونا بازی میکند، مرد خانواده است. او در مستند جدید آمازون همراه همسرش، آنا، صادقانه در مورد مسائل مختلف حرف زده است. روبرت و آنا هر دو سختترین لحظه زندگی خود را به یاد آوردند: سقط جنین آنا درست قبل از شروع یورو 2016.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ستاره 34 ساله گفت: «من باید روی فوتبال تمرکز میکردم، اما همیشه موضوع مهمتری در ذهنم بود. هواداران هیچ ایدهای نداشتند. آنها فقط از من انتظار داشتند که گل بزنم و اینکه ستاره میدان باشم.»
او جزییات بیشتری از این موضوع را بیان کرد: «یورو 2016 فرانسه را خوب به یاد دارم. زمانی بود که من و آنا در حال تلاش برای بچهدار شدن بودیم. او برای دیدن من به اردوی تیم ملی لهستان در فرانسه آمد و معلوم شد که سقط جنین داشته است. اگرچه در خلوت، شما دلشکسته، ناامید و غمگین هستید، اما در واقعیت باید با همه اینها روبرو شوید و سعی کنید روی فوتبال تمرکز کنید.»
لوا در پایان گفت: «این شرایط سختی برای ما به عنوان یک خانواده بود؛ به خصوص بعد از اینکه در مسابقات قهرمانی اروپا در فرانسه بازی کردیم و با لهستان به مرحله یک چهارم نهایی رسیدیم. البته که نمیتوانستم آن اتفاق تلخ را فراموش کنم. در واقع آن اتفاق چالشی بزرگ برای من بود. اینکه چگونه یاد بگیرم با موقعیتهای سخت زندگی کنار بیایم و کاری کنم روی فوتبالم تاثیر منفی نگذارد.»
و یک سال بعد شادی آمد؛ هر چند با ترس
اما یک سال بعد، در سال 2017، کلارا متولد شد. البته آنا این کار را در زایمانی سخت و مهلک انجام داد. او اعتراف میکند: «به سختی جان سالم به در بردم، چون خون زیادی از دست داده بودم. دکتر بعداً گفت که بدترین احتمال ممکن را متصور بود. وقتی کلارا را در آغوش گرفتم، در آن لحظه متوجه نبودم که خطر چقدر زیاد بود. من با همه وجود برای زنده ماندن مبارزه کردم. تولد دختر دوم ولی آنقدرها سخت نبود و در 30 دقیقه بدون بیهوشی لورا به دنیا آمد.»
منبع: ورزش 3
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.varzesh3.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ورزش 3» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۶۴۶۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عروس بزرگ امام چرا همسرش را «داداش» صدا می زد؟ /آقا مصطفی اصلا از وضعیت نجف راضی نبود /او نمی خواست مثل بقیه پوشیه بزنم
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، صبح روز ششم اردیبهشت ۱۴۰۳، خبر فوت معصومه حائری یزدی همسر آیتالله سید مصطفی خمینی، دختر آیتالله شیخ مرتضی حایری یزدی و عروس ارشد امام (ره) منتشر شد.
آن طور که عصر ایران روایت کرده است؛ از نکات شگفتآور زندگی خانم حایری این که به رغم آن که عروس ارشد امام خمینی و منتسب به یک خاندان بزرگ و مشهور روحانی دیگر هم بود زندگی بسیار عادی و گاه توام با سختی و رنج داشته است.
او شیفته سید مصطفی خمینی بود و خاطرات هجران او را با اشک بیان میکرد و همچون اعضای خانواده امام که آقا مصطفی را «داداش» خطاب میکردند او هم عادت کرده بود همسرش را این گونه خطاب و حتی بعد از فقدان چنین یاد کند.
او در خاطره ای دیگر که جماران منتشر کرده، درباره همسرش گفته بود؛« آقا مصطفی مثل بقیه آخوندها و روحانیون نبود و خیلی مدرن و امروزی بود و مثل برخی از روحانیون در خیلی از مسائل و موضوعات از جمله حجاب، سختگیری نمیکرد و به من نمیگفت این جوری رو بگیر و یا آنگونه که در میان زنان نجف، بهخصوص زنهای روحانیون متداول و متعارف بود، از من نمیخواست مثل آنها پوشیه بزنم؛ ولی دیگران در این زمینه سختگیری میکردند و اگر بدون پوشیه بیرون میآمدیم، به امام خبر و گزارش میدادند. یادم هست یک روز که پوشیهام را روی صورتم نینداخته بودم، یک روحانی دنبالم آمد و گفت پوشیهات را روی صورتت بینداز، اما من اعتنا نکردم و به راهم ادامه دادم، ولی او دست بردار نبود و تا درب منزل مرا تعقیب کرد و به دنبالم آمد و خانه را شناسایی کرد و بعداً قضیه را به حاج آقا مصطفی گفت، اما حاج آقا مصطفی که اصلاً به این چیزها اعتقاد نداشت، به جای این که دل به دل او بدهد، چند تا بد و بیراه به او گفت. آقا مصطفی اصلاً از وضعیت نجف راضی نبود و میگفت اگر به خاطر امام نبود، در اینجا نمیماندم و به ایران برمیگشتم؛ البته جدا از وضعیت امام، خود ایشان هم اگر به ایران میآمد دستگیر میشد.»
2727
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900022